حدود سال 62 یک روز صبح وقتی از خانه بیرون آمدیم و قصد رفتن به محل کار را داشتیم ملاحظه کردیم که کنار درب جلو و عقب اتوبوسهای شرکت واحد نوشته اند که ویژه ورود برادران و ویژه ورود خواهران ! مردم که از این مسعله جا خورده بودند اصلاً اهمیت نداده و مانند سابق رفتار کردند . اما من با خودم فکر کردم که اگر میخواهند چنین کاری بکنند که محل استقرار خانمها و آقایان جدا شود که این راهش نیست و میبایست در این ضمینه طرحی داد و سپس این طرح را به اطلاع مردم رساند و نهایتاً از آنها نظر خواهی نمود و با موافقت اکثریت در تاریخ مشخصی به مرحله اجرا در آورد . به همین خاطر و به خاطر ضرورتهایی که ایجاب میکرد شبانه روز مشغول نوشتن این طرح شدم . بعد از اینکه طرح از دید خودم کامل شد به روابط عمومی شرکت واحد رفتم . در آنجا گفتند که ما میخواستیم این کار را انجام بدهیم اما وزارت کشور و نخست وزیری مخالفت کردند و ما نتوانستیم . منهم در پاسخ گفتم که بسیار خوب من میروم و موافقت وزارت کشور و نخست وزیری را کسب کرده و اجازه اش را میگیرم . در اینجا لازم است ذکر کنم که این خاطره تلخ خیلی طولانیست و بنده هر بار تا هر مقدار از آنرا که فرصت کنم خواهم نوشت . ادامه دارد ...
.: Weblog Themes By Pichak :.